رویای خسته

مشکلاتت رو با مداد بنويس ، پاک کن رو در اختيار خدا بگذار

 

نشود فاش کسی، آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر، نامه رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

روزگاری شد و کس، مرد ره عشق ندید

حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گرچه در خلوت راز دل ما، کس نرسید

همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست

گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه

ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت

گفت و گوئی و خیالی ز جهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل

هرکجا نامه ی عشق است، نشان من و توست

سایه زاتشکده ی ماست، فروغ مه و مهر

وه از این آتش روشن که به جان من و توست

 

نوشته شده در پنج شنبه 26 خرداد 1390برچسب:,ساعت 14:37 توسط iman| |

 

بی روی دوست، دوش شب ما سحر نداشت

                                                              سوز و گداز شمع و من و دل اثر نداشت

مهــــــــــــر بلند، چهره ز خـــــــــــاور نمینمود

                                                              ماه از حصار چرخ، سر باختـــــر نداشت

آمد طبیب بر سر بیمــــــــــــــار خویش، لیک

                                                              فرصت گذشته بود و مداوا ثمـر نداشت

دانی که نوشداروی سهـــــــراب کی رسید

                                                              آنگه که او ز کالبـــــــدی بیشتر نداشت

دی، بلبلی گلـــــی ز قفس دید و جانفشاند

                                                              بار دگر امید رهائـــــــــــی مگر نداشت

بال و پری نزد چو بدام اندر اوفتـــــــــــــــاد

                                                               این صید تیره روز مگر بال و پر نداشت

پروانه جز بشوق در آتش نمیگداخـــــــــت

                                                           میدید شعله در سر و پروای سر نداشت

بشنو ز من، که ناخلف افتـــــــــاد آن پسر

                                                           کز جهل و عجب، گوش به پند پدر نداشت

خرمن نکرده توده کســـــــــی موسم درو

                                                          در مزرعی که وقت عمل برزگــــر نداشت

من اشک خویش را چو گهـــــر پرورانده‌ام

                                                           دریای دیده تا که نگوئی گهــــــر نداشت

نوشته شده در پنج شنبه 26 خرداد 1390برچسب:,ساعت 14:28 توسط iman| |

شعر عاشقانه

 

می روم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم

می روم از رفتنم دل شاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش  

 

چمن ها بی تو زیبایی ندارد
 
بهار و گل دلارایی ندارد
 
فریب کس نخوردم جز تو ای یار
 
که دیگر کس فریبایی ندارد  
 
تا کی دلت از چرخ حزین خواهد بود
'
با محنت و درد همنشین خواهد بود
 
خوش باش که روزگار پیش از من و تو
 
تا بود چنین بود و چنین خواهد بود  
 
آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم
 
آن توبه صدساله به پیمانه شکستیم
 
از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
 
ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم  
 
نیمه شب است.قلم در دستم ...
 
دلم غمگین و عزادار...دلم تنها...
 
در این میان انگار سکوت است
 
که سکوت مرا می شکند...  
 
 
دریاب که از روح جدا خواهی رفت
 
درپرده اسرار فنا خوا هی رفت
 
می نوش ندانی از کجا امده ای
 
خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت  
 
گر وصال است از تو قسمتم گر فراق
 
هست هر دو بر من دیوانه خوش
 
من چنان در عشق غرقم کز توام
 
هم غرامت هست و هم شکرانه خوش  
 

 

نوشته شده در سه شنبه 17 خرداد 1390برچسب:,ساعت 22:35 توسط iman| |

 

ما را همه ره ز کوی بد نامی باد .................وز سوختگان بهره ی ما خامی باد 

نا کامی ما چو هست کام دل دوست......................... کام دل ما همیشه ناکامی باد

امروز برای من شرابی ای عشق ................هرچند که از پایه خرابی ای عشق

یک لحظه اگر حال خوشی می بخشی............... یک عمر برای دل عذابی ای عشق

ای اشک دوباره در دلم درد شدی .................تا دیده ی من رسیدی و سرد شدی

از کودکی ام هر آنزمان خواستمت ...................گفتند دگر گریه نکن مرد شدی

یک لحظه سکوت کرد و حرفش را خورد................... بغضی نفس و گلوی او را آزرد

می خواست که عشق را نمایان نکند................... اشک آمد و باز آبرویش را برد

حرفی نزنی طاقت جنجال ندارم.......................بدجور شکسته ست دلم حال ندارم

درهای قفس باز و دلم عاشق پرواز.................... از حس پریدن پرم و بال ندارم

هر سو که نگاه میکنی دیوار است ....................مزد همه در آخر خط آوار است

پیدایش زندگی ما از آغاز.................................... بر پایه ی رنج بردن و تکرار است

پاییز شدم تا تو بهارم بشوی ....................پرونده ی سبز روزگارم بشوی

ای عشق چرا مثل دلم زرد شدی؟...................... من صبر نکردم که دچارم بشوی

در راه تو بی اراده رفتن خوب است ....................در چشم تو بی افاده رفتن خوب است

جایی که همه فکر سواری هستند .............................دنبال دلم پیاده رفتن خوب است

عمریست غم و درد نشانم داده .........................در آتش سینه اش امانم داده

رنجور ترین درخت باغش هستم........................... هر بار مرا دیده تکانم داده
کاری نکنی که جنگ آغاز شود .....................حال من و تو دوباره ناساز شود

وقتی همه در سینه کبوتر داریم .................درب قفس گرگ چرا باز شود
با چشم سیاه آمد و رنگم کرد .......................با رنگ نگاه خود هماهنگم کرد

وقتی که به چشم های من زل زده بود............ دل فکر بدی کرد و خدا سنگم کرد

 

 

 

نوشته شده در یک شنبه 14 خرداد 1390برچسب:,ساعت 23:56 توسط iman| |

 

برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه، قدرت و جرات لازم است . وگرنه هر ماهی مرده ای هم

می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند.

——————————–
اس ام اس دکتر شریعتی-sms دکتر شریعتی
——————————–

وقتی که دیگر نبود

من به بودنش نیازمند شدم

وقتی که دیگر رفت

من به انتظار آمدنش نشستم

وقتی که دیگر نمی*توانست مرا دوست بدارد

من او را دوست داشتم

وقتی که او تمام کرد

من شروع کردم

وقتی که او تمام شد

من آغاز کردم

چه سخت است تنها متولد شدن

مثل تنها زندگی کردن است

مثل تنها مردن

دکتر علی شریعتی
——————————–
اس ام اس دکتر شریعتی-sms دکتر شریعتی
——————————–
دنیا را بد ساخته اند … کسی را که دوست داری ، تو را دوست نمی دارد … کسی که تورا دوست دارد ،

تو دوستش نمی داری … اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد … به رسم و آئین

هرگز به هم نمی رسند … و این رنج است …
(دکتر علی شریعتی)
——————————–
اس ام اس دکتر شریعتی-sms دکتر شریعتی
——————————–

شرافت مرد هم چون بکارت یک دختر است اگر یکبار لکه دار شد دیگر جبران پذیر نیست
——————————–
اس ام اس دکتر شریعتی-sms دکتر شریعتی
——————————–
اما گزین گونه هایی از استادعلی شریعتی

آنگاه که تقدیر نیست و از تدبیر نیز کاری ساخته نیست خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه اندامها و

نیروهای روح و با قدرتی که در صمیمیت است تجلی کند اگر هم هستیمان را یک خواستن کنیم یک

خواستن مطلق شویم و اگر با هجوم و حمله های صادقانه و سرشار از امید و یقین و ایمان بخواهیم

پاسخ خویش را خواهیم گرفت.

——————————–
اس ام اس دکتر شریعتی-sms دکتر شریعتی
——————————–

خداوندا

از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدار

 

حال که بزرگ شده ام

و

کسی را دوست می دارم

می گویند:

فراموشش کن

——————————–
جملات کوتاه از دکتر شریعتی-sms عاشقانه جملات دکتر شریعتی
——————————–

خدایا به من زیستنی عطا کن

که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است

حسرت نخورم

و مردنی عطا کن

که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم

——————————–
جملات کوتاه از دکتر شریعتی-sms عاشقانه جملات دکتر شریعتی
——————————–

خدایا من در کلبه حقیرانه خود کسی را دارم که تو در ارش کبریایی خود نداری

منچون تویی را دارم

وتو چون خود نداری


——————————–
جملات کوتاه از دکتر شریعتی-sms عاشقانه جملات دکتر شریعتی
——————————–

پروردگارا به من تو فیق عشق بی هوس،تنهایی در انبوه جمعیت و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند عنایت فرما

——————————–
جملات کوتاه از دکتر شریعتی-sms عاشقانه جملات دکتر شریعتی
——————————–

… نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد … نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت …

ولی بسیار مشتاقم … که از خاک گلویم سوتکی سازد … گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و

بازیگوش … تا که پی در پی دم گرم خویش را بر گلویم سخت بفشارد …. و سراب خفتگان خفته را

آشفته تر سازد … تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را …

——————————–
جملات کوتاه از دکتر شریعتی-sms عاشقانه جملات دکتر شریعتی
——————————–

به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم .

——————————–
جملات کوتاه از دکتر شریعتی-sms عاشقانه جملات دکتر شریعتی
——————————–

روزی که بود ندیدم….روزی که خواند نشنیدم

روزی دیدم که نبود….روزی شنیدم که نخواند

——————————–
جملات کوتاه از دکتر شریعتی-sms عاشقانه جملات دکتر شریعتی
——————————–

خدایا به من توفیق تلاش در شکست

صبر در نومیدی

عظمت بی نام دین بی دنیا

عشق بی هوس عطا کن
——————————–
پیامک علی شریعتی-پیامک از دکتر علی شریعتی
——————————–

سرمایه های هر دلی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
——————————–
پیامک علی شریعتی-پیامک از دکتر علی شریعتی
——————————–

من هرگز نمی نالم…قرنها نالیدن بس است…میخواهم فریاد بزنم…!اگر نتوانستم سکوت میکنم….
——————————–
پیامک علی شریعتی-پیامک از دکتر علی شریعتی
——————————–
همواره روحی مهاجر باش به سوی مبدا به سوی آنجا که بتوانی انسانتر باش

و از انچه که هستی و هستند فاصله بگیری این رسالته دائمی توست
——————————–
پیامک علی شریعتی-پیامک از دکتر علی شریعتی
——————————–

خداوندا به هر کس که دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است و به هر کس که

دوست میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است.

——————————–
پیامک علی شریعتی-پیامک از دکتر علی شریعتی
——————————–

هر انسان کتابی است در انتظار خواننده اش.

——————————–
پیامک علی شریعتی-پیامک از دکتر علی شریعتی
——————————–
انها(دشمنان)از فهمیدن تو می ترسند.از گاو که گنده تر نمیشوی می دوشنت و از اسب

که دونده تر نمیشوی سوارت میشوند و از خر که قوی تر نمیشوی بارت میکنند. انها از

فهمیدنتو میترسند.

——————————–
پیامک علی شریعتی-پیامک از دکتر علی شریعتی
——————————–

ارزش انسان به اندازه حرف هایی هست که برای نگفتن دارد.
——————————–
پیامک علی شریعتی-پیامک از دکتر علی شریعتی
——————————–

اگر تنهاترین تنهاها شوم باز خدا هست.او جانشین همه نداشتن هاست.نفرین و آفرین ها

بی ثمر است.اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد تو

تنهای مهربان و جاوید و آسیب ناپذیر من هستی.ای پناهگاه ابدی !

تو میتوانی جانشین همه بی پناهی ها شوی.

——————————–
پیامک علی شریعتی-پیامک از دکتر علی شریعتی
——————————–

عمیقترین و بهترین تعریف از عشق این است که :

عشق زاییده تنهایی است…. و تنهایی نیز زاییده عشق است…

تنهایی بدین معنا نیست که یک فرد بیکس باشد …. کسی در پیرامونش نباشد!

اگر کسی پیوندی ، کششی ، انتظاری و نیاز پیوستگی و اتصالی در درونش نداشته باشد تنها نیست!

برعکس کسی که چنین چنین اتصالی را در درونش احساس میکند…

و بعد احساس میکند که از او جدا افتاده ، بریده شده و تنها مانده است ؛

در انبوه جمعیت نیز تنهاست ……

کتاب نیایش

——————————–
پیامک علی شریعتی-پیامک از دکتر علی شریعتی
——————————–

خدایا : «چگونه زیستن »را به من بیاموز ،« چگونه مردن» را خود ، خواهم دانست .

خدایا : رحمتی کن تا ایمان ، نام ونان برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را؛ وحتی نامم را در خطر ایمانم

افکنم.

تا از آنها باشم که پول دنیا می گیرند وبرای دین کار می کنند ؛ نه آنها که پول دین می گیرند وبرای دنیا

کارمی کنند .

——————————–
پیامک علی شریعتی-پیامک از دکتر علی شریعتی
——————————–

باور نمی کنم

هرگز باور نمی کنم که سال های سال همچنان زنده ماندنم به طول انجامد. یک کاری خواهد شد. زیستن

مشکل است و لحظات چنان به سختی و سنگینی بر من گام می نهند و دیر می گذرند که احساس می

کنم خفه می شوم. هیچ نمی دانم چرا؟

اما می دانم کس دیگری در درون من پا گذاشته است و اوست مرا چنان بی طاقت کرده است. احساس

می کنم دیگر نمی توانم در خود بگنجم و در خود بیارامم و از بودن خویش بزرگتر شده ام

و این جامه بر من تنگی می کند. این کفش تنگ و بی تا بی قرار!

عشق آن سفربزرگ! آه چه می کشم!

چه خیال انگیز و جان بخش است این جا نبودن.

——————————–
پیامک علی شریعتی-پیامک از دکتر علی شریعتی
——————————–

معشوق من چنان لطیف است

که خود را به « بودن » نیالوده است

که اگر جامه ی وجود بر تن می کرد

نه معشوق من بود . . .
——————————–
پیامک علی شریعتی-پیامک از دکتر علی شریعتی
——————————–

چه تلخ و غم انگیز است سرنوشت کسی که طبیعت نمی تواند سرش کلاه بگذارد… این سرزمین را با

عقل مصلحت اندیش ساخته اند. پس باید با عقل مصلحت اندیش در آن زیست. و چاره ایی دیگر پیدا

نیست و من «چنین کردم» اما «چنین نبودم» و این دوگانگی مرا همواره دو نیمه می کرد.

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود.

دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است

——————————–
جملات قصار از دکتر علی شریعتی-عبارت کوتاه از دکتر شریعتی
——————————–

دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند

——————————–
جملات قصار از دکتر علی شریعتی-عبارت کوتاه از دکتر شریعتی
——————————–

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده

ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است

——————————–
جملات قصار از دکتر علی شریعتی-عبارت کوتاه از دکتر شریعتی
——————————–

· اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر

میشوم . این زندگی من است

——————————–
جملات قصار از دکتر علی شریعتی-عبارت کوتاه از دکتر شریعتی
——————————–

وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی

خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم

خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم

——————————–
جملات قصار از دکتر علی شریعتی-عبارت کوتاه از دکتر شریعتی
——————————–

گر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری

 

 

 

نوشته شده در یک شنبه 14 خرداد 1390برچسب:,ساعت 23:56 توسط iman| |

 

همه شب نالم چون نی که غمی دارم

دل و جان بردی اما نشدی یارم

با ما بودی بی ما رفتی

چون بوی گل به کجا رفتی

تنها ماندم تنها رفتی

چون کاروان رود فغانم از زمین بر آسمان رود

دور از یارم خون می بارم فتادم از پا به ناتوانی

اسیر عشقم چنان که دانی

رهائی از غم نمی توانم

تو چاره ای کن که میتوانی

گر ز دل برآرم آهی آتش از دلم خیزد

چون ستاره از مژگانم اشک آتشین ریزد

چون کاروان رود فغانم از زمین بر آسمان رود

دور از یارم خون می بارم

نه حریفی تا با او غم دل گویم

نه امیدی در خاطر که تو را جوبم

ای شادی جان سرو روان کز بر ما رفتی

از محفل ما چون دل ما سوی کجا رفتی؟

تنها ماندم ، تنها رفتی

چو ن بوی گل به کجا رفتی؟

به کجائی غمگسار من فغان زار من بشنو

بازآ از صبا حکایتی ز روزگار من بشنو

بازآ بازآ سوی رهی چون روشنی از دیده ما رفتی

با قافله باد صبا رفتی

تنها ماندم ، تنها ماندم.....

نوشته شده در سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:23 توسط iman| |

دیرگاهیست که تنها شده ام                        قصه غربت صحرا شده ام
     
   وسعت درد فقط سهممن است                  بازهم قسمت غم ها شده ام
       
دگر آیینه ز من بی خبر است                    که اسیر شب یلدا شده ام
          
 من که بی تاب شقایق بودم                  همدم سردی یخ ها شده ام
     
  کاش چشمان مرا خاک کنید                      تا نبینم که چه تنها شده ام

 

 

 

 

 

نوشته شده در دو شنبه 9 خرداد 1390برچسب:,ساعت 12:32 توسط iman| |

 

عشق، تصمیم قشنگی ست

بیـا عـاشق شـو

نه اگر قلب تو سنگی ست

بیـا عـاشق شـو

آسمان زیر پروبال نگاهت آبی ست

شوق پرواز تو رنگی ست

بیـا عـاشق شـو

ناگهان حادثه ی عشق، خطر کن، بشتاب

خوب من، این چه درنگی ست

بیـا عـاشق شـو

با دل موش، محال است که عاشق گردی

عشق، تصمیم پلنگی ست

بیـا عـاشق شـو

تیز هوشان جهان، بر سر کار عشقند

عشق، رندی است، زرنگی ست

بیـا عـاشق شـو

کاش در محضر دل بودی و میدیدی تو

بر سر عشق، چه جنگی ست!

بیـا عـاشق شـو

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز

صورت آینه زنگی ست،

بیـا عـاشق شـو

می رسی با قدم عشق به منزل، آری...

عشق، رهوار خدنگی ست،

بیـا عـاشق شـو

باز گفتی تو که فردا!!! به خدا فردا نیست

زندگی، فرصت تنگی ست،

بیـا عـاشق شـو

کار خیر است، تأمل به خدا جایز نیست!

عشق، تصمیم قشنگی ست

بیـا عـاشق شـو

 

 

 

 

نوشته شده در دو شنبه 9 خرداد 1390برچسب:,ساعت 12:32 توسط iman| |

 

 

سر گشته ام از این همه راهی که ندارم گاهی که تو را دارم و گاهی که ندارم

 من مانده ام و لایق تیغی که نبودم من مانده ام و فرصت آهی که ندارم


دلم تنگ است دلم تنگ است دلم اندازه حجم قفس تنگ است سکوت از کوچه لبریز است

صدایم خیس و بارانی است نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانی است


محبت ره به دل دادن صفای سینه میخواهد به یاد یکدگر بودن دلی بی کینه 

میخواهد اگر دورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست وفا ان است که نامت را همیشه بر زبان دارم 

وفا آن است که نامت را نهانی زیر لب دارم

 

 

 

نوشته شده در یک شنبه 8 خرداد 1390برچسب:,ساعت 12:56 توسط iman| |

 

تا آخر عمر در دلم خواهی ماند

تنها تو چراغ محفلم خواهی ماند

ای پاکترین زلال جوشان دلم

ای آینه در مقابلم خواهی ماند



 
تا سر ز سجود آخری بر میداشت
 
شمشیر ز کینه، کافری بر میداشت
 
انگار برای رفتنش هم کعبه
 
باید که شکاف دیگری بر میداشت


با وعده بی حساب خامم کردی
 
انگشت نمای خاص و عامم کردی
 
من شخصیت رمان علمی بودم
 
تبدیل به قصه درامم کردی

 

 

 

نوشته شده در یک شنبه 8 خرداد 1390برچسب:,ساعت 12:47 توسط iman| |


Power By: LoxBlog.Com

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد

javahermarket